تازه نوشته ام داغ بخوانید

شعر

از چه بنویسم؟ از آفتاب که دیگر طلایی‌رنگ نیست یا از ابرهایی که آبستن باران نمی‌شوند از چه باید گفت و نوشت؟ از زندگی که آرواره‌هایش را به‌هم می‌سابد

شعر

نگاه تو من از نگاه تو فهمیدم بهار در راه است از نگاه تو فهمیدم که بلبلان چرا پر شروشور می‌خوانند نیاز را در نگاهت دیدم و بوی شکوفه‌ها

هدف من از ساختن این سایت

هدف من از ساختن این سایت وقتی به کسی سپردم تا این سایت را برایم طراحی کند، هدفم این بود که هر روز چیزهایی را در آن با دیگران

من چرا نمی‌نویسم

من چرا نمی‌نویسم این روزها به هر ایده‌ای می‌رسم، اولین چیزی که با خودم می‌گویم این است: 《نوشتن این چه فایده‌ای داره؟ مطمئنم ارزش نوشتن نداره و تکراریه. دیگران

همه‌ی زندگی یک داستان است

همه‌ی زندگی یک داستان است 《از لحاظ جسمی احساس فرسودگی می‌کنم.》 این جمله‌ای بود که درست بعد از یک احساس خوب سراغم آمد. وقتی که من داشتم به آینده‌ای

هیچ تصمیم درستی وجود ندارد

هیچ تصمیم درستی وجود ندارد. چند وقتِ پیش تصمیمی گرفتم که مطمئن بودم تصمیم درستی نیست اما اگر انجامش ندهم، هرگز از ذهنم پاک نمی‌شود و عقده‌ی اینکه چرا