گیابند ابراهیم زاده کیه؟
《گیابند 》 یک اسمِ کردی است که به معنای نوعی گیاه داروییِ خوشبو که در کوههای مرتفع میروید، است.
من دختری از دیار کرد هستم.
زبان مادریام کردی و در یکی از روستاهای مرزی آذربایجان غربی به دنیا آمدهام.
گیابند ابراهیم زاده کسی است که عاشق نویسندگی و هر چه به نوشتن ربط پیدا میکند است. یک سالِ پیش این سایت را راندازی کردم تا به وسیلهی آن بتوانم به اهدافم که نوشتن بود، برسم و روی آنها بهتر تمرکز کنم.
در ۱۸ سالگی از استان اذربایجان غربی به فارس -شهر شیراز- مهاجرت کردم.
تشکیل خانواده دادم و به لطفِ خدا مادرِ دو دختر ناز شدم.
بر خلافِ چیزی که نشان میدهم، آدمِ قوی و صبوری هستم.
از بچگی عاشق کارهای هنری از جمله نویسندگی بودم و همیشه از طرفِ اطرافیان به این کار تشویق میشدم.
یکی از چیزهایی که اکثر اوقات در رویاهایم تصور میکردم، نوشتنِ رمان بود.
عاشق رمان و داستان بودم.
چند سال به طرزِ خیلی عجیبی به خواندن رمان وابسته شده بودم و ساعتها بیوقفه رمان میخواندم.
سالها ایدههای زیادی برای نوشتن رمان به ذهنم میآمدند، اما من جرأتِ اینکه سراغ نوشتنشان بروم را نداشتم؛ چون فکر میکردم که من آدمِ این کار نیستم و ممکن است از پس آن برنیایم.
فکر اینکه سوادِ انچنانیای برای این حرفه لازم است، مانع نوشتنم شد.
درست در سیسالگی بود که احساس کردم به این مسیر تعلق دارم و باید آن را برای یک بار هم که شده امتحان کنم. نوشتن زمانی به دادم رسید که لبهی پرتگاه بودم و هر لحظه ممکن بود که پایم بلغزد و به پایین پرت شوم.
نوشتن یک نوع درمان برای دردهایم شد. یک روشِ برای مقابله با مشکلات و مانعهایی که سّدِ راهم میشدند. هر چه بیشتر در نوشتن غرق شدم، فاصلهام با مشکلاتِ روحی و روانی هم کمتر شد. تا قبل از آن به مدتِ هشت سال خیاطی میکردم و تمامِ وقتم را صرفِ این کار مینمودم.
حالا در کنارِ نوشتن خیاطی هم میکنم.
عاشق تولید محتوا هستم و هدفم از نوشتن، خلقِ دنیای خودم و کمک به آدمها است. چه آنهایی که در این برهه از زمان زندگی میکنند و چه آنهایی که بعد از من خواهند آمد.
یک جورهایی رستگاری و آفرینش را دوست دارم.
فکر میکنم با نوشتن بتوانم به رستگاری برسم. چون بعد از من نوشتههایم زنده میمانند. همچنین با نوشتن میتوانم جهانی را بیافرینم که خودم میخواهم.
به مدتِ یک سال در کلاسهای نویسندگی شرکت کردم و چیزهای زیادی مثلِ تولید محتوا ونوشتن داستان و داستانک و داستان کوتاه و رمان و…. یاد گرفتم.
یکی از بزرگترین هدفهایم این است، روزی به رماننویسِ خوب و قابلی تبدیل شوم.
محتوای خوب تولید کنم و به نویسندگی تسلط داشته باشم و حرفهای عمل کنم.