انتخاب اسم در گذشته
امروز در کتاب 《جادوی زبان》از سیروس شیمسا چیزِ جالبی فهمیدم. اینکه در قدیم اسمها قوانین مربوط به خودشان را داشتند و اسم و مسمّی از هم جدا نبود.《نامها در اصل وصف یا لقب بود که هویّت شخص است که در طی عمری با زحمت به دست آمده و نباید تبدیل به دشنام شود.》
مثلن اسم خسرو به معنای نیکی است و اگر این نام را روی کسی میگذاشتند، آن فرد باید طوری زندگی میکرد که مردم از او به نیکی یاد کنند و او میبایست قوانین نیکی را رعایت کند.
آن زمان اسمها و القابِ نیک را روی افراد میگذاشتند. انسانهای بدوی اسم خود را بخشی از خود میدانستند و از این رو از آن مراقبت میکردند. اسم هم مثل دندان و چشم جزوی از او بود و نباید اسیب میدید. بومیان استرالیا هر کس به غیر از نام علنی خود یک نام مخفی دیگر هم دارند که جز نزدیکان کسی از آن خبر ندارد. در عصر باستان هم چنین بود و هر کسی دو نام داشت.
در طی زمان اسم و مسمّی هم جدا شد و صاحبان اسم دیگر قوانین مربوط به اسم خود را رعایت نمیکردند. زیرا اساسن معانی نام خود را نمیدانستند.
خواندن این کتاب و دانستنِ این موضوع باعث شد که من هم به اسم خودم فکر کنم. 《گیابند》 یعنی اگر آن زمان اسمِ من گیابند میبود، باید قواعد گیاهان را رعایت میکردم؟!
از آنجایی که معنی اسم من یک نوع گیاه یا گل کوهی است، من هم باید مثل یک گیاه زندگی میکردم. بد هم نمیشد. اگر آدم مثلِ گیاه همیشه سرسبز و شاداب باشد، دیگر چه چیزی از این بهتر. تازه، آن وقت من یکی از طرفدارهای طبیعت میشدم که باید همیشه حواسم به طبیعت میبود. تا کسی آزاری به آن نرساند. اما حالا نهایتِ کاری که من برای طبیعت میکنم، این است که خودم به آن زیانی نرسانم.
امروزه اسمهای خیلی عجیبی روی افراد میگذارند که گاهی حتی دارای معنیِ خاصی هم نیستند. دیگر آن ارزشهای قدیمی برای اسمها گذاشته نمیشود و همه به دنبالِ جلبِ نظر دیگران هستند. اینکه چقدر آن اسمی که برای فرزندانشان انتخاب میکنند، مورد تایید بقیه قرار میگیرد و یا چقدر باکلاس و لاکچری است.
وقتی از محلِ زندگی خودم به شیراز آمدم هر کسی که اسمام را میشنید، تعجب میکرد و حتی خیلیها پیشنهاد دادند که من اسم خودم را عوض کنم. من هم وسوسه شدم که بروم و برای عوض کردن اسمام اقدامی کنم. وقتی این موضوع را برای مادرم گفتم، دلخور شد و گفت:《این اسم رو ما برات انتخاب کردیم و دوست داشتیم اسمت گیابند باشه. حالا چرا میخوای به خاطر نظر بقیه انو عوض کنی؟ من راضی نیستم.》برای همین هم منصرف شدم. سالها هر جا که میرفتم، از شنیدن اسمام تعجب میکردند و حتی یک بار هم پیش نیامد که آن را درست بنویسند. دکتر که میرفتم، یا جایی برای ثبتنام، یا مدرسهی دخترم و خیلی جاهای دیگر.
اما حالا مثلِ قبل از اسم خودم بدم نمیآید. شاید به این خاطر باشد که این سالها زیاد میشنوم که اسمِ زیبا و خاصی دارم. بالاخره نظرِ دیگران هم تاثیر دارد. دیدهام که افرادی در سنین بالا به خاطرِ ایرادِ دیگران مجبور به عوض کردنِ نام خود شدهاند.
ای کاش مثلِ همان قدیم آدمها قوانین اسمها را رعایت میکردند و اگر اسم یکی مثلن محبت میبود، تمام عمر خود با دیگران به محبت رفتار میکرد.
اگر دوست داشتید بیشتر دربارهی اسمها بدانید، به کتابی که بالا نوشتم مراجعه کنید.
2 پاسخ
چقدر یادداشتت قشنگ بود و اسمت هم خیلی جذاب و خاصه
ممنون دوست خوبم همیشه همراه♥️