من چرا نمی‌نویسم

من چرا نمی‌نویسم

این روزها به هر ایده‌ای می‌رسم، اولین چیزی که با خودم می‌گویم این است:
《نوشتن این چه فایده‌ای داره؟ مطمئنم ارزش نوشتن نداره و تکراریه. دیگران قبلا اینا رو هزاران بار گفته‌اند.》
همین دو جمله کافی‌ست که من دست به قلم نبرم و بی‌خیال نوشتن شوم. اگر بخواهم با خودم روراست باشم، باید بگویم این حرف‌ها مال نویسنده‌های اماتور است نه کسی که ادعا دارد نوشتن را تا لحظه‌ی مرگ از خود جدا نمی‌کند. واقعیت نوشتن این است که هر داستانی و هر موضوعی قبلا توسط دیگران نوشته شده است. اگر آدم‌ها می‌توانند هر روز کتاب‌های جدید تولید کنند، فقط به خاطر زبان و صدای مخصوص خودشان است. هر کسی صدای متفاوت خودش را دارد و این صدا است که داستان‌های نو خلق می‌کند. آدرلارا در کتاب《رها و ناهشیار می‌نویسم》نوشته است:
《می‌خواهید درباره‌ی چه بنویسید؟ سوختن درباره‌ی صفحه‌کلاج، عاشق شدن، پسر بزرگ کردن؟ هر چیزی که بخواهید بگویید، قبلا گفته شده. کاری که شما باید بکنید این است که راهی جدیدی برای گفتن حرفی قدیمی پیدا کنید.》
بله من باید راهی برای ناگفته‌هایی که هر روز روی هم تلنبار می‌شود، پیدا کنم.

#giyaban

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *