اشتباهات رایج در نویسندگی

از بچگی وقتی خوب انشاء می‌نوشتم، همه از نوشته‌هایم تعریف می‌کردند و این تصور در من به وجود آمد که استعدادِ خوبی در نوشتن دارم.
کم کم به این باور رسیدم که اگر روزی سمتِ نوشتم بروم، حتمن خوب خواهم نوشت.

بنابراین سال‌ها با احساسِ اینکه استعدادم به هدر رفته، خود را می‌آزردم.
علاقه‌ام به نوشتن هر سال بیشتر می‌شد.

می‌نوشتم و پاره می‌کردم. شیفته‌ی نوشته‌های خودم بودم و از خواندن آنها غرقِ در لذت می‌شدم. هر بار که هوسِ نوشتن می‌کردم، قلم به دست می‌شدم.

گاهی ماه‌ها سراغش نمی‌رفتم و گاهی هم هر روز مرتب می‌نوشتم. تا اینکه از یک جایی به بعد، به طور فعالانه شروع به نوشتن کردم. همه چیز دست به دست هم داد و من به طور جدی در دوره‌های مختلفِ نویسندگی شرکت و با اصول نوشتن آشنایی پیدا کردم. تازه آن وقت‌ بود که فهمیدم برای نوشتن فقط نیاز به استعداد نیست.

فهمیدم استعداد را می‌توان به مرور زمان به دست آورد، اما چیزی که در نویسندگی بسیار مهم‌ و حیاطی‌تر است، تمرین زیاد و مداوم است. دریافتم که در نویسندگی استعداد تنها لازمه‌ی کار نیست، بلکه پشتکار و اصرار ورزیدن در آن است که کسی را به نویسنده‌ی خوب تبدیل می‌کند. باید انقدر نوشت تا قلم نرم شود و خوب مانند خمیر ورز داده شود تا عملکردمان به مرور زمان بهبود پیدا کند.

در ابتدای نویسندگی 

قطعن در ابتدای نویسندگی خیال می‌کنیم هر چه بر قلم‌مان جاری می‌شود، شاهکارِ هنری‌ای است که تا کنون کسی نظیرش را ننوشته است.
همه چیز آسان به نظر می‌رسد و سختیِ کار، در

ادامه‌ی راه مشخص خواهد شد. آن وقت که

بعد از مدتی هر چه کوشش برای نوشتن به کار بگیری، باز نمی‌توانی چیزی بنگاری.

قلم سست می‌شود و احساسِ ناتوانی و حتی احساسِ فردی بی‌استعداد را می‌کنی.

یکی دیگر از اشتباهات بارز نویسندگی این است که فکر کنیم ما اصلن توانایی لازم برای نویسندگی را نداریم و برای نوشتن نیاز به سواد انچنانی داریم.
من درسم را تا مقطع سیکل بیشتر ادامه ندادم و به همین دلیل هر بار که به نویسندگی فکر می‌کردم، با خودم می‌گفتم: یک فرد بی‌سواد و

یا کم سواد نمی‌تواند نویسنده شود.

اما بعد فهمیدم که خیلی از نویسنده‌ها‌ی خوب و

سرشناس سوادِ آنچنانی نداشتند و برای نوشتن

بیشتر از تحصیلات بالا به مطالعه‌ی زیاد نیاز است. در واقع مطالعه بهترین چاشنی برای

نویسندگی به شمار می‌آید. تا زمانی که

کتاب‌های متفاوت از نویسنده‌های خوب و گاهی حتی کارهای بد را نخوانیم، نویسنده‌ی خوبی از آب در نمی‌آییم. چون با خواندن کتاب‌های خوب است که می‌فهمیم نویسنده‌ها با نوشتن چه کار کرده‌اند. از چه واژه‌هایی استفاده نموده‌اند‌.

چه الگوهایی به خوب نوشتن کمک خواهد کرد.؟

 الگو گرفتن از نویسنده‌های خوب و خوش ذوق، صرفن نه به این معنا که از آنها تقلید بکنیم، بلکه به این معنا که با کار و شیوه‌ی آنها آشنایی پیدا کنیم و یاد بگیریم که چطور از الگوی‌های مناسب در نوشتن استفاده کنیم. با مطالعه‌ی زیاد است که ایده‌های نو به ذهن‌مان راه پیدا می‌کنند و به قولِ معروف چاهِ نویسندگی‌مان پر خواهد شد.

آیا خواندنِ کتاب‌های بد هم به ما در نوشتن کمکی می‌کند؟

مطالعه‌ی کتاب‌های بد هم گاهی می‌تواند مفید باشد. چرا که یاد می‌گیریم از قالب‌های نامناسب نویسندگی بپرهیزیم. یا اینکه چه نوع نوشته‌ای خواننده را بیشتر ترغیب به مطالعه می‌کند.
در واقع تا وقتی مطالعه‌ی خوب نداشته باشیم، خوب هم نمی‌توانیم بنویسیم. در طول روز اگر ساعت‌ها برای نوشتم زمان می‌گذاریم، باید ساعت‌ها هم برای مطالعه وقت بگذاریم. این دو در کنار هم و مکملِ همدیگرند.
گاهی هم با مطالعه‌ی کتاب‌های خوب، دچارِ نوعی کمال‌گرایی می‌شویم!
فکر می‌کنیم باید بتوانیم مثلِ نویسنده‌های خوب بنویسیم و وقتی که از این کار ناکام ماندیم، از نوشتن دوری می‌کنیم. کمتر سراغ قلم می‌رویم و به مرور زمان اگر ادامه پیدا کند، برای همیشه از نوشتن فاصله می‌گیریم.

چرا نویسنده‌ی تازه‌کار در شروعِ نویسندگی نباید از خودش توقع زیادی داشته باشد؟

نویسنده‌ی تازه کار در ابتدا نباید از خودش توقع داشته باشد که مثلِ نویسنده‌های خوب بنویسد. هیچ نویسنده‌ای از همان اول نمی‌تواند خوب بنویسد. چه در گذشته و چه در زمان حال.
برای موفقیت در این مسیر راه را باید طولانی پنداشت. لاکپشت‌وار باید جلو رفت. چون سرعت گرفتن و یا میانبر زدن در نویسندگی وجود ندارد.
همان طور که گفتم، باید قلم را ورز داد. تمرین باعث می‌شود ما هر روز مهارت‌ بیشتری در نوشتن به‌دست بیاوریم.
ممکن است هزاران مانع در نوشتن مقابل‌مان قرار بگیرد. جدای از اینکه در گذشته فکر می‌کردم نمیتوانم روزی به سراغ نوشتن بروم‌؛ چون سوادِ کافی ندارم، دغدغه‌ی بالا رفتنِ سن را هم داشتم. احساس می‌کردم برای من دیر شده و با توجه به سنی که دارم، نمی‌توانم نویسندگی کنم؛ در صورتی که این تصور کاملن اشتباه است.

چه در نویسندگی و چه در حرفه‌های دیگر برای شروع و یادگیری هیچ وقت دیر نیست. بودند نویسنده‌هایی که در دهه‌‌ی چهل زندگی خود به سراغ نوشتن رفتند و به موفقیت‌های زیادی دست پیدا کردند.

مغز انسان این توانایی را دارد که در سن بالا هم بتواند بیاموزد و فعالانه کار کند.
آدم‌های زیادی به خاطرِ اینکه فکر می‌کنند سن‌شان برای نویسندگی مناسب نیست، و یا چون دیگران این تصور را در آنها به وجود می‌آورند، از علاقه‌ی خود چشم‌پوشی می‌کنند و سال‌ها حسرت به دل می‌مانند.

من هم در ابتدا وقتی موضوع نویسندگی را مطرح کردم، خیلی‌ها گفتند که از من گذشته و باید به خانه‌داری و بچه‌داری بپردازم. برای رشد و شکوفا شدن هیچ وقت دیر نیست.
در نکته‌ی پایانی باز می‌خواهم به ناامید شدن از قلم اشاره کنم. در اکثر مواقع نویسنده‌ی تازه‌کار این طور می‌پندارد که شور و شوقش پایان ناپذیر است و تا هر وقت که باشد، نویسندگی به همان اندازه جذاب خواهد بود. اما واقعیت چیزِ دیگری‌ست. گاهی هم پیش می‌آید که نوشتن عذاب‌مان می‌دهد. زمان‌هایی که چیزی نمی‌توانیم بنویسیم و دچارِ فقدانِ نوشتن می‌شویم. انگار لبِ چشمه باشی و نتوانی از آبِ آن بنوشی. کلمه‌ها در ذهن می‌آیند و می‌روند، اما قدرت نوشتن نداری.

انگار که همه‌ی ذوق و شوقِ آدم از بین رفته و دیگر هیچ وقت هم باز نخواهد گشت.
در این جور مواقع هم چاره‌ی کار، مطالعه است.
هیچ واجب نیست که برای نوشتن به خود فشار بیاوریم. مطالعه هم جزئی از نوشتن به حساب می‌آید و چه بسا که با خواندنِ کتابی گاهی

چندین ایده به ذهنمان آید و دوباره قلم غنی

شود. حتی گاهی یک واژه‌ی به ظاهر ساده

می‌تواند منبعِ ابده‌یابی باشد. باید به واژه‌ها

جورِ دیگری نگاه کنیم.

چرا باید روی واژه‌ها حساس باشیم؟

اندیشیدن به واژه‌ها ما را شگفت‌زده خواهد کرد. متوجه چیز‌هایی می‌شویم که قبلن هرگز به آن‌ها فکر نکرده بودیم و خیلی ساده از آن‌ها می‌گذشتیم.

حساس بودن رو واژه‌ها یعنی توجه کردن به زبان. زبان اصلی‌ و مهم‌ترین ابراز در نویسندگی به شمار می‌رود‌.
باید یاد بگیریم که از زبان به درستی استفاده کنیم. گاهی بعضی از افراد تصور می‌کنند آشنایی خوبی با زبان دارند، اما وقتی می‌خواهند متنی بنویسند، متوقف می‌شوند؛ چون نمی‌دانند چطور مطلب را برای خواننده باز کنند و چطور آن را گسترش دهند. ولی کسی که زبان را بشناسد، می‌تواند از ساده‌ترین مسائل روز، متن‌های جذاب خلق کند.
برای شناختِ زبان باید به آنچه از دیگران می‌خوانیم، خوب توجه کنیم. سراغ کتاب‌های خوب برویم و کلمه‌برداری کنیم. از سرسری خواندن کتاب‌ها چیزی یاد نمی‌گیریم. بعضی از نویسنده‌ها گفته‌اند که کتاب‌ها را می‌خورند.
یعنی جوری به آنها توجه می‌کنند که همه‌ی مطالبش را به خوبی یاد می‌گیرند.

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *