یک نویسندهی زن با چه مشکلاتی در میسرِ نوشتن روبهرو است؟
در طولِ تاریخ زنهای زیادی در کنارِ نویسندههای مرد، فعالیت کرده و از خود اثرهای ماندگاری به جا گذاشتهاند.
اما آیا نویسندگی برای زن و مرد به یک اندازه دشوار است؟
از ابتدا تا به امروز، زنها نه فقط در نوشتن محدود بودهاند، بلکه در همهی زمینههای زندگی با چنین پدیدههایی دست و پنجه نرم کردهاند.
هر چند این محدودیتها بسته به کشورها و قومیتهای مختلف بوده و است، اما همهی زنها از محدودیت بیزاراند.
زنها در نویسندگی هم از این محدودیتها بیبهره نبودهاند.
از همان وقتی که نویسندگی رواج پیدا کرد، نویسندگانِ زن همواره با مشکلاتِ زیادی در این راه روبهرو بودهاند.
در ابتدا که اصلن زنها را به عنوانِ یک نویسنده قلمداد نمیکردند و حاضر نمیشدند، نوشتههای یک زن را بخوانند و او را به رسمیت بشناسند. بسیاری از زنها اثرهای خود را با اسمِ مستعارِ مردانه در اختیارِ عموم مردم قرار میدادند. از جمله، جرج الیوت و خواهران برونته و جیکی رولینگ، که از نام مستعار به جای نام واقعی خود استفاده کردند.
زنهایی هم بودند که به دلیل مشکلاتی مثلِ ترس از قضاوت و برخوردِ اطرافیان و جامعه با نام مستعارِ مردانه کتاب مینوشتند. مثلِ《 آن پتری》 نویسندهی سیاه پوستی که با اسم مستعارِ 《آرنولد پتری》خود را معرفی کرده بود. این به رنگی بودنِ پوستش هم مربوط میشد.
دو سال پیش در جشن ۲۵ سالگی جایزه ادبیات داستانی زنان، یکی از اسپانسرها، کمپینی به نام «بازپسگیری نامش» را به راه انداخت: ۲۵ اثر از زنان که با نام مردانه منتشر شده بودند با نامهای واقعی نویسندگان خود دوباره بازیابی شدند.
مشکلاتِ جزئیتر هم وجود دارد که کمتر در معرض دیدِ همگان قرار گرفتهاند و حتی الآن هم نویسندگان زن با آنها روبهرو هستند.
از جمله مشکلاتِ خانوادگی.
از آنجایی که نویسندگی در بعضی از کشورها حرفهای کم اهمیت پنداشته میشود، خانوادهها و اطرافیان خیلی سخت یک زن را در مسیرِ نویسندگی همراهی میکنند و خیلی وقتها حتی چنین اجازهای به او داده نمیشود و بعضی از خانوادهها نویسندگی را برای یک زن، کاری بیهوده و مضر میدانند. به عقیده آنها زن باید خود را وقفِ خدمت به خانواده بکند و این حق را ندارد که در راستای خواستهها و آگاهیِ خود قدمی بردارد. این دیدگاهها در کشورِ خودمان ایرانِ بیشتر و پررنگتر هم است.
به عنوانِ مثال زن نمیتواند زمانِ مشخصی را برای استراحت و رسیدگی به کارهای خود در نظر بگیرد.
او در هر شرایطی باید از بچهها مراقبت کند و در کنارش همسر خود را نیز راضی نگه دارد.
کارهای روزمرگی یک زن برای همه قابل مشاهده نیست. به عنوانِ مثال من از صبح که از خواب بیدار میشوم صدها کار کوچک و ریز انجام میدهم که از چشمِ همه پوشیده میماند.
زن مانندِ رباطی همیشه در حالِ فعالیت است. همیشه باید جوابگوی کارها و بهانهی بچهها و حتی همسر و بزرگترها باشد. کسی به جز خودش کارهای خانه را جدی نمیگیرد. کابینتها را مرتب نمیکند، چربیها را از روی هود پاک نمیکند، سرامیکها را دستمال نمیکشد، زیرِ کابینتها را تمیز نمیکند، به لکههای روی یخچال و تلویزیون توجه نمیکند، حواسش به خالی بودند یخچال نیست و بردن بچهها به کلاس.
《دارسی لاکمن》روانشناس، روی مردهای زیادی تحقیق انجام داد و با آنها مصاحبه کرد. آن مردها در مصاحبهی خود گفتند: از وظایفی که همسرم بر عهده داشت بیخبر بودم.
مادری هم به لاکمن این طور گفته بود:
《من مثل دیوانهها در خانه اینور اونور میروم و وسایلِ بچهها رو بهشون میدم. یا لباس میشورم و شوهرم یا سرش تو گوشیه و یا کامپیوتر. صبحها سرش تو گوشیه و قهوهش رو میخوره و من نهار بچهها را میذارم، لباسهای دخترمون رو میارم و به پسرمون کمک میکنم تکالیفش رو انجام بده. شوهرم فقط همونجا میشینه. از قصد این طوری نمیکنه. نمیدونه دورو برش چه خبره. وقتی هم بهش میگم جبهه میگیره.》
در زندگی اکثرِ زوجها این برخوردها وجود دارد.
اندک کسانی پیدا میشود که به یک زن بگوید برو بنویس و من حواسم به همه چیز هست.
اگر من در طول روز وقت زیادی برای نویسندگی بگذارم دیگران من را به بیتفاوتی و مسئولیتی متهم میکنند. اما اگر یک مرد همین کار را بکند، کسی ایرادی نمیگیرد چون آن را به عنوانِ حرفه و شغل او در نظر میگیرند.
اگر مردی برای خودش خلوت کند و برای آرامش چند روزی از خانه و خانواده دور بماند، کسی خلوت او را بر هم نمیزند. اما برای یک زن چنین موقعیتی به ندرت پیش میآید. حتی قدم زدن در خیابان هم برای یک زن باید از قبل برنامهریزی شود. چون مسئولیتهایش مانع از این میشود که بدون فکر و هماهنگی فرصتی را برای خود در نظر بگیرد.
از این رو نویسندهی زن برای نوشتن هم مجبور میشود که همیشه به دنبالِ فرصتِ مناسب برای نوشتن باشد. من به عنوان زنی که میخواهم نویسندگی کنم، مدام استرس زمان را دارم و اینکه گاهی مجبور میشوم رضایت خانواده را حتی اگر بدانم نابهجا هم است، قبل از نوشتن در الویت قرار بدهم. از نظر عموم مردم و جامعهی مرد
سالار، منِ زن وظیفه دارم همه جوره خانواده را راضی نگه دارم و به خاطر خواستههای خودم، خواستههای آنها را نادیده نگیرم. خواستهها و اهدافِ من به اندازهی یک مرد دارای ارزش نیستند. مردها تحمل ندارند که زن همهی عمرِ خود را صرف نوشتن بکند و او را در وقتهای آزاد پشتِ میزش ببیند و یا در حالِ مطالعه کردن.
چون احساس میکند همان طور که خود را مالک زن میپندارد، مالکِ زمانِ او نیز است.
این کار زن شاید نوعی بیتوجهی به مرد و خانواده محسوب شود. اگر زنی درِ اتاق را به روی خود ببندد تا دیگران مزاحمش نشوند، آنقدر او را تحتِ فشار قرار میدهند که در اکثرِ اوقات ترجیح میدهد که در را باز بگذارد تا در دسترس همه باشد. هر چند که او به تمرکز نیاز داشته باشد، این بستر برایش فراهم نخواهد شد.
زنهایی هم هستند که پا به پای مردها کار میکنند و علاوه بر شاغل بودنشان همهی مسئولیتهای خانهداری را هم به دوش میکشند و همین زنها حرفههای دیگری مثلِ نویسندگی را هم به اهدافشان اضافه میکنند.
برای این دسته، کار دشوارتر هم است. کسانی را میشناسم که هم شاغل هستند و هم نویسنده. دغدغههای زیادی دارند و نوشتن را نوعی عادت برای آرامش دادن به خود و جزوی از اهدافِ مهم زندگی میپندارند. اما کمتر پیش میآید که کسی به دغدغههای آنها توجهی داشته باشد. حتی کار کردنِ آنها را نادیده گرفته و از آن بر علیه زن استفاده میکنند که به خاطر آن وقتِ کمتری را در اختیار خانواده قرار میدهند و وقتی نوشتن هم به برنامهی او اضافه میشود، مدام مجبور است که حرفهای ناخوشایند اطرافیان را تحمل کند.
زنها موجودات حساسی هستند و البته دارای ارادهی قوی. وقتی تصمیم به انجامِ کاری گرفتند، تا انتها آن را ادامه میدهند. امید این که در آینده زنها به موفقیت بیشتری دست یابند و هر روز بر اگاهیِ خود بیفزایند تا جامعهای سالمی را بسازند و الگوی آیندگان باشند.
آخرین دیدگاهها