ایده‌یابی

ایده‌یابی

وقتی می‌خواستم برای اولین بار در کلاس نویسندگی شرکت کنم، مهم‌ترین انگیزه‌ام این بود که احساس می‌کردم حرفهای زیادی برای گفتن دارم و از نظر پیدا کردنِ ایده هیچ‌وقت کم نمی‌آورم.
در واقع همین طور هم بود؛ چون من همه‌ی زندگی و تجربه‌های زیسته‌ی خودم را یک سوژه برای نوشتن می‌دیدم؛ اما با گذشت زمان و کتاب‌های خوبی که مطالعه کردم و خواندن نوشته‌های دیگران متأسفانه نوعی حسِ ِبیهودگی در من به وجود آمد. انگار همه‌ی آن ایده‌ها دود شده و همراه با باد به ابرها پیوسته بودند.

ازآن‌ به‌بعد نوشتن از زندگی شخصی برایم چیزی مضحک به نظر می‌آمد و حس می‌کردم هیچ کدام از تجربه‌ها ارزش نوشته شده را ندارند و ایده‌یابی سخت به نظر می‌رسید.
این طور شد که با خودم فکر کردم  من اصلن آدم نوشتن نیستم؛ وقتی ایده‌ای برای نوشتن ندارم. این بزرگترین اشتباهی بود که من در مسیر نوشتن می‌کردم چون وقتی نویسنده‌ای قادر به نوشتن از تجربه‌های شخصی خودش نباشد پس نمی‌تواند از دیگر موضوعات هم خوب بنویسد و خواننده‌ای را با خود همراه و همدل کند.
وقتی ایده‌ها را نادیده میگیریم

همیشه سر این که چرا وقتم را بیهوده هدر می‌دادم و گاهی منتظر می‌ماندم تا ایده اول به ذهنم بیاید و بعد آن را بنویسم از خودم ناراضی بودم.
اما بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که ایده‌ها مثلِ شکار می‌مانند. باید به موقع برای‌شان تور پهن کرد و به دام‌شان انداخت.
ایده‌ها معلوم نیست کجا و چه موقع به ذهن ما راه پیدا می‌کنند و بدتر از این معلوم نیست کی و کجا ما را ترک می‌کنند؛ به همین خاطر است  که ایده‌یابی در نوشتن بسیار مهم است.

من از زندگی خودم فراری بودم و فکر  می‌کردم نوشتن از آنها برای هیچ کس جذابیتی ندارد و هیچ کدام از تجربه‌های شخصی‌ام ارزش نوشته شدن را ندارند. چون همه‌ی تجربه‌هایی که من می‌خواستم از آنها بنویسم، قبلن توسطِ نویسنده‌های دیگر نوشته شده‌ بودند.
اگرچه زندگی آدم‌ها شبیه به هم است، اما مهارتِ نویسنده‌ها باعث شکل‌گیری هزاران داستان شده و هر کسی با استفاده از هنر قلم خود داستان‌ها را متفاوت‌تر از دیگران می‌نویسد.
تفاوت نویسنده‌ی خوب و بد در قوی بودن قلم‌اش است. بعضی از نویسنده‌ها از موضوع بسیار ساده‌ای طوری می‌نویسند که خواننده مشتاقانه تا آخر نوشته را می‌خواند.
با فکر کردن به تجربه‌های شخصی‌مان می‌توانیم خلاقانه‌تر بنویسیم.
یافتن ایده در نوشتن همیشه به این آسانی‌ها هم نیست و گاهی آدم احساس می‌کند که تا ابد نمی‌تواند چیزِ تازه‌ای ارائه بدهد. گاهی هم ایده‌ها از جایی به ما الهام می‌شوند و به سرانجام رسیدن آنها به نحوه‌ی برخورد ما بستگی دارد. اگر چیزی برای نوشتن به ذهن‌مان نرسید می‌توانیم از خودمان و علایق و دیدگاه‌های‌مان نسبت به موضوعات روز و حتی سیاست‌های جهان امروز بنویسم. یا از چیزهایی که در زندگی به ما آرامش می‌دهند. مثل یک شخصِ خاص یا دیدن طبیعت و یا رفتن به جایی که دوستش داریم و صدها چیز دیگر.
ایده‌یابی بسته به نگاه نویسنده و دنیای پیرامون‌اش و نوع برداشت‌اش از زندگی است.
هر کسی دیدگاهی نسبت موضوعات مختلف دارد و هیچ‌کس شبیه دیگری فکر نمی‌کند.
هر چه نگاه‌مان متفاوت‌تر باشد و سعی کنیم از دیگران کپی نکنیم و مثلِ آنها ننویسیم، در کارمان موفق‌تر هستیم.

چطور میتوان کنار ایده‌ها ماند

شاید برای هر کسی که در مسیر نوشتن است، پیش بیاید که احساس کند آدم خلاقی نیست و سخت می‌تواند به ایده‌ای برای نوشتن دست یابد.
این احساسات بد را همه‌ی نویسنده‌ها کم یا زیاد تجربه می‌کنند؛ مخصوصن اگر نویسنده‌ای تازه‌کار باشی و مراحل اولیه را پشت سر گذاشته باشی.
بعد از این دوران  احساسِ فردی بی‌استعداد را پیدا می‌کنی که هیچ خلاقیتی در خودش نمی‌بیند و هیچ ایده‌ای هم برای اجرا ندارد.
اما بخشِ مهم کارِ یک نویسنده این است که هیچ گاه نباید منتظر ایده باشد و کافی‌ست که بدون در نظر داشتنِ نتیجه‌ی پایانی بی‌وقفه بنویسد.
هیچ ایده‌ای تا زمانی‌که شروع به نوشتن آن نکنی کامل نیست. حتی گاهی چیزی در ذهن‌مان شکل می‌گیرد که احساس می‌کنیم می‌توانیم آن را به موضوع خوبی تبدیل کنیم؛ اما وقتی شروع به نوشتن می‌کنیم، می‌بینیم که حرفِ زیادی در این باره برای گفتن نداریم و مجبور می‌شویم موضوع را نیمه‌کاره رها کنیم.

بعضی از موضوعات نیاز به این دارند که تخصصی نوشته شوند و گاهی اینکار خارج از توانایی ما است؛ ولی گاهی هم این طور نیست و موضوع با نوشتن از تجربه‌های خود و دیگران کامل می‌شود.

جادویی که در نوشتن وجود دارد این است که از تو تنها یک شروع می‌خواهد و در ادامه می‌بینید که نوشته چطور خودش را می‌سازد.

اگر همه‌ی حس‌ات را به نوشتن بدهی کلمه‌ها خودبه‌خود از ذهن جاری می‌شوند و آنگاه رودی از واژه مقابلت قرار می‌گیرد که تو نقشی در آفرینش آن نداشته‌ای و به طور ناخودآگاه کلمه‌ها یکی پس از دیگری ساخته شده‌اند.
ایده‌یابی در زیاد نوشتن است. تا وقتی به اندازه‌ی کافی تمرین نداشته باشیم نمی‌توانیم چیزِ به‌درد بخوری خلق کنیم. یک نویسنده‌ی واقعی نوشتن را در الویت قرار می‌دهد و از هر فرصتی برای نوشتن استفاده می‌کند.

چه زمانی ایده‌ها از ما می‌گریزند؟

وقتی قلم به‌دست، زل بزنی به نقطه‌ای و فکر کنی که از چه موضوعی بنویسی مطمئنن نباید انتظار داشته باشی که ایده‌ی نابی هم به ذهنت خطور کند.
زمانی لذت و هیجان را در نوشتن تجربه می‌کنیم که سمج و سبک سرانه به نوشتن بپردازیم.
باید آ نقدر در این کار سماجت به خرج بدهیم که ایده راهی به جز شکل‌گرفتن در ذهن‌مان نداشته باشد.
دنیای امروزی ما دنیای به شدت شلوغی است و افکارما را هم تحت فشار قرار می‌دهد؛ چون هرچه دنیای پیرامون‌مان شلوغ‌تر باشد، ذهن‌مان هم آشفته‌تر می‌شود و تمرکز روی یک موضوعِ مشخص خیلی سخت می‌شود.
اگر در نوشتن جدی باشیم و زمانی را به آن اختصاص بدهیم کمک می‌کند تا تمرکز لازم را به دست بیاوریم. وقتی یک‌ساعت یا بیشتر را به نوشتن بپردازیم، در واقع نوعی تمرین و مدیتیشن را انجام داده‌ایم که تمرکزمان را در این مدت بسیار بالا می‌برد.
ما در لحظه‌هایی که می‌نویسیم می‌توانیم شاهد چیزهای شگفت‌انگیزی باشیم؛ از جمله موضوعاتی که فکر می‌کنیم هیچ آگاهی‌ای از آنها نداریم و نمی‌توانیم از آن بنویسیم.
انگار نوشتن ما را با بخشِ ناشناخته‌ای از وجود‌ و توانایی‌های پنهانی‌مان آشنا می‌کند.
نوشتن عملی بسیار موثر در خودشناسی به شمار می‌رود و ایده‌یابی هم در خودشناسی صورت می‌گیرد.
بهتر است در ابتدای روز روی ایده‌ها کار کنیم

همان‌طور که گفتم، ما درگیرِ دنیای شلوغی شده‌ایم که عامل‌های حواسپرتی در
زندگی‌مان بیسار موثراند و ما در تمام روز با آنها سروکار داریم. گوشی تلفنِ همراه یکی از مهم‌ترینِ آنها است که همیشه و همه جا با خود داریم. تا پایان روز به طور میانگین همه‌ی ما بیشترین زمانِ خود را به گوشی موبایل اختصاص می‌دهیم که باعثِ کاهش تمرکز و خلاقیت ما می‌شود.
تنها زمان استراحت مغز ما همان ساعت‌هایی‌ست که خواب هستیم. ذهن‌مان در این چند ساعت به خوبی استراحت می‌کند و پس از بیداری آمادگیِ بیشتری نسبت به دیگر ساعت‌های روز دارد. اول صبح بهترین زمان برای فکر کردن و تمرکز بر روی
کارهایی‌ست که باید انجام بدهیم. ذهن در ابتدای روز بهتر در خدمت ما است و می‌توانیم بیشترین خروجی را در اول صبح از ذهن دریافت کنیم. حتی ایده‌ها هم این ساعت از روز را انتخاب می‌کنند و بیشتر با ما راه می‌آیند. شاید احمقانه به نظر بیاید که چطور می‌توان این‌گونه در مورد ایده‌ها حرف زد؛ چون ایده‌ها جاندار نیستند و نمی‌توان این نظریه‌ی را درباره‌شان به کار برد؛ اما درست برعکس این است.
در کتاب «جادویی بزرگ » به نوشته‌ی الیزابت گیلبرت آمده که ایده‌ها هم جان دارند و مثلِ آدم‌ها دارای احساس هستند. او می‌گوید که با ایده‌ها اگر درست رفتار نکنیم، از ما دور می‌شوند و سراغِ شخصِ دیگری می‌روند.
در ادامه بیشتر به گفته‌های خانم الیزابت گیلبرت می‌پردازم.
بخشِ زیادی از کتاب جادوی بزرگ به ایده‌یابی و نحوه‌ی برخود با ایده‌ها اختصاص دارد که توصیه می‌کنم حتمن این کتاب پرمحتوا و خوب را مطالعه کنید.
وقتی می‌خواهیم نویسنده‌ی ماهری باشیم، باید در هر ساعت از روز که چیزی به ذهن‌مان آمد، بلافاصله دست به قلم شویم و هر چیزی را که از ذهن‌مان گذشت، بنویسیم.
گاهی ممکن است پس از بیداری با به یادآوردنِ خوابی که دیده‌ایم این حس در ما ایجاد شود و میل به نوشتن پیدا کنیم. گاهی هم ممکن است که با دیدن صحنه‌ای و یا دیدن کسی یا چیزی این میل در ما به وجود آید. فرقی نمی‌کند که این احساس از کجا نشات می‌گیرد، فقط کافی است که شروع به نوشتن کنیم.
همیشه از هر فکری که به ذهن‌مان می‌رسد نمی‌توانیم ایده‌یابی کنیم و چیزی بیرون بکشیم؛اما نوشتن هیچ ضرری ندارد حتی اگر به خلق نوشته‌ی مهمی منجر نشود.
هر چه بیشتر بنویسم و دست خودمان را گرم‌تر نگه داریم، بهتر می‌توانیم موضوع پیدا کنیم. کسانی که وقت زیادی را صرفِ نوشتن می‌کنند، ذهنِ خلاقتری دارند و می‌توانند از ساده‌ترین موضوعات روز مثل خوردن یک بستنی یخی در گرمای تابستان و یا دیدن گریه‌ی کودکی که پشت سرِ مادرش در خیابان تند تند راه می‌رود، یا سوختن نهارِ روز جمعه و یا نحوه برخورد سرکارگر در محل کار به ایده برسند.

سخن پایانی
تا وقتی شروع به نوشتن نکنیم، هیچ ایده‌ای قابل ارزیابی نخواهد بود و هیچگاه پی نمی‌بریم که ایده‌ی ما تا چه اندازه خوب است.
بعضی از موضوعات را تا به صورت جزئی روی کاغذ نیاوریم، نمی‌توانیم اهمیت آنها را بسنجیم.
با نوشتن است که به راهِ حل‌های مختلف دست می‌یابیم و ساختار یک ایده‌ی خوب در حین نوشتن شکل می‌گیرد.
هیچ تجربه‌ی شخصی‌ای در زندگی را نباید نادیده بگیریم. ایده‌ها در دلِ زندگی ما پنهان شده‌اند و از موضوعات کوچکی می‌توانیم ایده‌یابی کنیم.
به گفته‌ی «الیزابت گیلبرت» اگر نوشتن را جدی بگیریم، ایده‌ها بهتر جذب‌ ما می‌شوند و حتی کائنات هم برای رساندنِ ایده به ما دست‌به‌کار خواهند شد.
در نوشتن ایده‌هایی که به ذهن‌مان می‌آیند، نباید درنگ کرد. چون ممکن است برای همیشه آنها را از دست بدهیم.
نوشتن از موضوعات متنوع به ما این امکان را می‌دهند که به ایده‌های تازه‌ای دست بیابیم.

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *