داروی نوشتن

بچه که بودم از قرص و شربت به شدت بدم می‌آمد و هر وقت مادرم قرص و شربت بهم می‌داد، بالای سرم می‌ایستاد تا مبادا تفش کنم و می‌گفت اگر نخورم خوب نمی‌شوم.
حالا هم از قرص و شربت بدم می‌آید و تا جایی که بتوانم مصرف نمی‌کنم.
گاهی نوشتن هم مثل دارو تلخ می‌شود؛ وقت‌هایی که دلت می‌خواهد بنویسی اما چیزی به ذهنت نمی‌آید.
زمانی که مریض می‌شویم تا دارو نخوریم بهبود نمی‌یابیم و حتی اگر خوش‌مان هم نیایید مجبوریم که چیزی که دکتر تجویز کرد مصرف کنیم. موقعی که در نوشتن هم دچار این دلزدگی می‌شویم، بهترین کار این است که به زور هم شده خودمان را وادار به نوشتن کنیم. حتی اگر تلخ و بدمزه باشد. خیلی وقت‌ها نوشتن در این شرایط نتیجه‌ی خوبی به همراه دارد و ممکن است به ایده‌ی ایده‌‌آل دست پیدا کنیم.
فقط تحتِ هر شرایطی نباید دست از نوشتن کشید، چون تلخی‌های نوشتن هم جزوی از نویسندگی است و نمی‌توان انتظار داشت که همیشه شیرین و دل‌چسپ باشد.
در واقع وادار کردن خودمان به نوشتن همان دارو برای بهبود قلم و ذهن‌مان که قفل می‌شود، است.

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *