به‌چه کسی نویسنده می‌گویند؟؟

چهاردست‌وپا راه می‌رود و ادای بزغاله در می‌آورد. به گمانم این طور باشد یا شاید هم ادی سگ درمی‌آورد.
خواهرم از پشت لباسش را می‌کشد و می‌گوید:《تو چرا یه دقیقه رو زمین بند نمی‌شی، خجالت نمی‌کشی؟ ناسلامتی ده سالت شده. من مطمئنم تو بزرگ هم که شدی یا معتاد، یا دزد و خلاف‌کار می‌شی.》
نگاهش می‌کنم و می‌گویم: 《وقتی از حالا هی داری اینو تو گوشش می‌خونی، خوب معلومه که چیزی یه غیر از اینا هم نمیشه. اینایی که تو بهش می‌گی، تو ذهنش حک می‌شن و تلاش می‌کنه همینی بشه که تو گفتی.
من بچه که بودم همه بهم می‌گفتن تو نویسنده می‌شی.》
می‌خندد و می‌گوید:《 مثلن حالا تو نویسنده شدی؟ تو که هنوز کتابی چاپ نکردی و نویسنده هم نیستی.》
این دیدگاه ‌عموم مردم به نوشتن و نویسندگی است. وقتی کسی می‌نویسد، حتی اگر تمام عمرش را هم به این کار اختصاص بدهد، اما کتابی چاپ نکند او را به عنوان نویسنده به‌شمار نمی‌آوردند.
من هم قبلن چنین باوری به نوشتن داشتم و فکر می‌کردم تا وقتی کتابی چاپ نکنم، نویسنده هم نمی‌شوم. اما حالا به اشتباه خودم پی‌بردم و می‌دانم هر کسی که روزانه می‌نویسد، نویسنده است و نویسندگی هم فقط چاپ کتاب نیست.
من می‌نویسم نه به دلیل اینکه صرفن کتابی چاپ کنم، بلکه چون به این کار احساسِ نیاز می‌کنم.

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *