تغییر نحوه‌ی ارتباط گرفتن انسان‌ها با همدیگر

تغییر نحوه‌ی ارتباط گرفتن انسان‌ها با همدیگر وقتی دبستانی بودم، شب با این امید می‌خوابیدم که صبح قرار است مدرسه بروم و روزم را با دوستانم بگذرانم. با اینکه بعضی از دوستانم در  نزدیکی خانه‌ی ما زندگی می‌کردند، اما از نظرم وقتی که در مدرسه با آنها می‌گذراندم چیز دیگری بود.
مدرسه برایم خانه‌ی دومی بود که عاشقانه به محیطش و هر آنچه که در آنجا وجود داشت، احترام می‌گذاشتم.
دیشب دخترم می‌گفت فردا از معلم می‌خواهم من را به کلاسِ دیگری بفرستد، می‌گفت دلش می‌خواهد از دوستی که او را خیلی آزار می‌دهد فاصله بگیرد. تمام پارسال به خاطر دوستش جنگ اعصاب داشتیم. چون او با اینکه سن کمی داشت، اما خیلی حسادت می‌کرد و دلش نمی‌خواست کسی از خودش بالاتر باشد. برای همین از ترفند حرس درآوردن استفاده می‌کرد و با حرف‌های زیرکانه‌اش دخترم را می‌آزرد تا بلکه در درس‌هایش دچار مشکل شود.
وقتی امروز گفته بود می‌خواهد به کلاسِ دیگری برود، با قهقهه گفته بود، دعایش برآورده شده، چون هنگام کامل شدن قرص ماه دعا کرده بوده دخترم از کلاس‌شان برود، تا او خودش شاگرد‌زرنگِ کلاس باشد.
این رفتار از بچه‌ها خیلی عجیب است و با بچگی‌های خودم و آنان که هم‌سن‌وسال من هستند، قابل مقایسه نیست.
چقدر دنیا و حتی آدم‌ها در حال تغییر و تحول هستند. حس می‌کنم خیلی چیزها از بین رفته، مثل ارتباط نزدیک با اطرافیان‌مان و نحوه‌ی درست برخورد با آنها.
مسلمن دنیا در حال تغییر است و نمی‌توان جلوی این اتفاق را گرفت، اما تغییر به معنای بدشدن اوضاع نیست، بلکه ترس از تحول رفتارهای آدمی‌ست که گاهی تغییر را ناخوشایند می‌کند.
برای همین بیشتر آدم‌ها خیال می‌کنند پیشرفت در زندگیِ آدم‌ها و تغییر دادن شیوه‌ی زندگی خود از سنتی به صنعتی اتفاق خوبی نیست؛ اما واقعیت  ماجرا این است که خودِ آدم‌ها هم شیوه‌ی جدیدی در ارتباط گرفتن با همنوعان خود در پیش گرفته و این راه و روش‌های نامناسب و غیر صمیمی‌اند ‌‌که لذت پیشرفت‌های انسانی را کم می‌کند و باعث می‌گردد سپاسگزار امکاناتی که در اختیار داریم، نباشیم.

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *